اشعارشب دوم محرم.ورودیه
مناجات اميرالمومنين(منتظران ظهور)
حقانيت و اثبات اميرالمومنين و دعا براي فرج امام زمان
پنج شنبه 9 آبان 1392برچسب:شعر,ورودیه,مرثیه,دوم محرم, :: 10:18 ::  نويسنده : باقرزاده

با احتیاط لاله ي ما را پیاده کن

عباس جان، سه ساله ي ما را پیاده کن

با احتیاط بار حرم را زمین گذار

زانو بزن وقار حرم را زمین گذار

با احتیاط تا که نیفتد ستاره ای

می ترسم آنکه گیر کند گوشواره ای

چشم مخدرات به سمت نگاه تو

دوشیزه گان محترمه در پناه تو

باحوریان رفته به زیر نقابها

یک لحظه روبرو نشدند آفتابها

این حوریان عزیز خدایند و بس، همین

این دختران کنیز خدایند و بس، همین

این دختر علی ست که بالش شکستنی است

ناموس اعظم است و وقارش شکستنی است

از این به بعد ماهِ حرم آفتاب باش

عباس جان مراقب این با حجاب باش

این دختران من که بیابان ندیده اند

در عمر خویش خار مغیلان ندیده اند 

یک لحظه هم ز خیمه ي طفلان جدا نشو

جان رباب از دم گهواره پا نشو 

توهستی و اهالی این خیمه راحتند

در زیر سایه ات همه در استراحتند 

توهستی و به روز حرم شب نمی رسد

چشم کسی به قامت زینب نمی رسد 

یک عده یوسف اند و یک عده مریم اند

احساس می کنم همه دلواپس هم اند 

احساس می کنم که جوابم نمی دهند

با آب آب گفتنم آبم نمی دهند

راضی ام و رضایت یزدانم آرزوست

از سنگها شکستن دندانم آرزوست

من راضیم به پای خدا دست و پا زنم

با صورتم به خاک بیفتم صدا زنم

اگر به روي نی سر ِمن نیز رو شود

تا که مقام خواهر من نیز رو شود

جام بلا به دست گرفتیم ما دو تا

این جام را الست گرفتیم ما دو تا 

می خواستیم عبد شدن را نشان دهیم

پیغمبر و علی و حسن را نشان دهیم

...با احتیاط لاله ي ما را سوار کن

زینب بیا سه ساله ي ما را سوار کن

با احتیاط خسته شدند این ستاره ها

این گوش پاره ها سر گوشواره ها

علي اكبر لطيفيان

**********************

اينجا به غير از شوره‌زاري نيست ، برگرد

در اين خزان جاي بهاري نيست برگرد  

دستم به دامانت مكش دامن ز دستم

آرامشم اينجا قراري نيست برگرد

ديدي تمام نخلها سر نيزه بودند

این باغ جز ابر غباري نيست برگرد

اينجا براي سر بريدن دشت در دشت

تيغ است امّا هيچ ياري نيست برگرد 

از تيرهاي حرمله پيداست حتّي

رحمي به طفل شير خواري نيست برگرد 

وقتي زدستت آب مي‌نوشيد دشمن

دل گفت اينجا چشمه ساري نيست برگرد 

بگذار بوسم بوسه‌گاه مادرم را

آه اين گلوي ني‌سواري نيست برگرد

حسن لطفی  

********************** 

کربلا منتظر ماست... بیابرگردیم

به خدا محشر کبری ست بیا برگردیم  

چه کنم شور عجیبی به دلم افتاده

دیده ام چشمه ی دریاست بیا برگردیم

چه کنم شور عجیبی به دلت افتاده

نگرانی تو پیداست بیا برگردیم

دیدی گفتم خبری هست که ما بی خبریم

راه برگشت مهیاست بیا برگردیم

پرده ها رفت کنار از جلوی چشمانم

فکر بد در سر آنهاست بیا برگردیم

حرمله منتظر ماست به آن جا برسیم

هدفش صورت سقاست بیا برگردیم

صحبت طفل رباب است در آن بحبوحه

صحبت اکبر لیلاست بیا برگردیم

دیدم آنجا که همه حلقه زدند با نیزه

به سر نعش تو دعواست بیا برگردیم

دیدم این سو تو به گودال می افتی آن سو

دشمنت گرم تماشاست بیا برگردیم

دشدشه تا زد و بر سینه ی تو با چکمه

تا نشست ناله ای برخاست... بیا برگردیم

علیرضا خاکساری

**********************

دشت در دشت دلهره می ریخت

هرم صحرا به آسمان می رفت

کاروان در سکوت صحرا، گم

مرگ دنبال کاروان می رفت

**

کاروان رفت تا دیاری که

حزن و اندوه و داغ می بارید

بوی دلتنگی و جدایی داشت

گریه گریه فراق می بارید

**

همه جا بوی تشنگی دارد

بچه ها خواب آب می بینند

هر طرف روی می کنم آقا

چشم هایم سراب می بینند

**

شوق و شور شهادت آقا جان

در نگاهت چقدر مشهود است

عرش معراج توست این صحرا؟

این همان وعده گاه موعود است؟

**

در نگاه پر از تلاطم تو

ندبه هایی غریب می لرزد

می روی تا به سمت آن گودال

دل زینب عجیب می لرزد

**

بی مهابا غروب خواهد کرد

در همین خاک تیره ماه من

می شود عاقبت همین گودال

قتلگاهت نه، قتلگاه من

**

این زمین پر شده است از داغ ِ

لاله هایی که تشنه می روید

این چه مهمانی است کز هر سو

نیزه و تیر و دشنه می روید

**

یک جهان ماتم و پریشانی

حاصل اشک و آه زینب بود

حرف های نگفته‌ی بسیار

در غروب نگاه زینب بود :

**

اگر امروز ماتمی دارم

در کنارم شکوه احساس است

این طرف قاسم و علی اکبر

آن طرف شانه های عباس است

**

چه کنم در غروب عاشورا

که نه یاری نه همدمی دارم

دشت پر می شود ز حرمله ها

نه پناهی نه محرمی دارم

 **

در هجوم کبود بی رحمی

با پر یا کریم ها چه کنم؟

آتش و تازیانه می بارد

تو بگو با یتیم ها چه کنم؟

**

گفت بابا «ودیعةٌ مِنِّی»

بار غم را به دوش من مگذار

برو اما در این غریبستان

خواهرت را به بی کسی مسپار

یوسف رحیمی

**********************

شد زمین و زمان همه در هم

کربلا چون قدوم دلبر دید

نینوا از مهابت سلطان

زیرپای سلطان می لرزید

**

پا ز مرکب چو بر زمین بگذاشت

می زد از آسمان فرشته سلام

آیه ای بر امام نازل شد

قل اعوذ برب کرب و بلا

**

چه شده مرکبِ زبان بسته؟

که قدم از قدم نَه برداری

گوشه دیده ات چرا خیس است

مگر از کربلا خبر داری

**

پیش قد رسای ساقی بود

نخلها سر فرود آوردند

کودکان در بر عمو عباس

مشک ها هر چه بود آوردند

**

قول دادند موجهای فرات

که کسی تشنه لب نمی ماند

خارها هم به ساربان گفتند

هیچ طفلی عقب نمی ماند

**

غیرت کودکانه را بنگر

گریه ها گریه های نوزاد است

حیرت مادرانه را بنگر

خنده ها خنده های صیاد است

**

گفت با خویش زیر لب زینب

این زمین را چه جور می بینی؟

ناگهان زد صدا برادر جان

نیزه ها را ز دور می بینی؟

**

دارد از گوشه گوشه میدان

دسته دسته سپاه می آید

نکند اینچنین که می بینم

خبر از قتله گاه می آید

**

این همه لشگر از کجا آمد

پس چه شد وعده های مهمانی

باغهاشان چه میوه ها داده

سفره هاشان پر از پریشانی

**

کوله هاشان چرا پر از تیر است

بارهاشان چرا پر از سنگ است

می شود تا مدینه برگردیم؟

دل من بهر مادرم تنگ است

محمود ژولیده

**********************

سپاه فتنه برای تو نقشه ها دارد  

چقدر کرب و بلا قصه بلا دارد

نزن تو خیمه در اینجا که لشگر کوفه   

نگاه شوم و عجیبی به خیمه ها دارد

پناه بردن تو بر خدا عجیب نبود    

عجب در آنکه کلام تو کربلا دارد

بیا و خواهش خواهر نکن رد و برگرد     

که لرزه

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مناجات اميرالمومنين(م نتظران ظهور) و آدرس monajat1385.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان